در بخش اول نگاهی داشتیم به بحران آب از دریچه آمار. اینکه چگونه خشکسالی مدیریتی گوی سبقت را از خشکسالی اقلیمی ربوده و اینک آینده فلات ایران را با یک مخاطره جدی روبرو ساخته است. امروز پیامدهای بحران آب بر کسی پوشیده نیست. همه میدانند وضعیت آب کلانشهرها وخیم است و شاید به جیره بندی برسد. همه میدانند ارومیه و بختگان و پریشان حالشان پریشان است. همه میدانند دیگر زاینده رود زنده رود نیست. خبری از خروش کارون نیست و بیرمق و آلوده بیشتر به نهری کثیف میماند. همه میدانند ریزگردها یک جایشان به مسئله آب وصل است. اینهای پیامدهای قابل لمس و ظاهری بحران آب است. اما آنچه که در زیر زمین و دور از چشم ما در حال روی دادن است به مراتب خطرناکتر میباشد. برداشت بیرویه آب از سفرههای زیر زمینی بیش از نیمی از دشتهای کشور را با مشکل جدی مواجه کرده و ادامه این روند آنها را به بیابانی لم یزرع و غیرقابل سکونت تبدیل میکند.
۱.پیامدهای بحران آب
بحران مانند بیماری است. ممکن است مدتها درون یک سیستم وجود داشته باشد اما اثرات آن قابل مشاهده نباشد. خوب بودن وضع ظاهری یک سیستم دلیلی بر سلامت کامل آن نیست. ممکن است بیماری به صورت خزنده در حال رشد باشد. بحران آب در ایران دقیقاً چنین فرایندی را طی کرده است. سالهاست که کارشناسان نسبت به مدیریت نادرست آب هشدار میدهند. اما ظاهراً تا هنگامی که فوران چاهها ادامه داشت و دریاچهی سدها پر بود کسی نیز گوشش به روند خزنده و نابودکننده مدیریت غلط آب بدهکار نبود. اکنون دیگر اثرات این بیماری بر همگان هویدا است و روی زندگی تک تک ما اثر گذاشته است. آب رسانی به ۷ هزار روستای کشور با تانکر صورت میگیرد. وضعیت آب ۹ کلانشهر وخیم است. وضعیت ۷۰ درصد تالابهای کشور بحرانی است. برداشت بیرویه آب از سفرههای زیرزمینی، ۳۰۹ دشت از ۶۰۰ دشت کشور را با پدیده فرونشت زمین روبرو کرده است، مرحلهای از تغییر اقلیم که به گفته دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه تقریباً غیر قابل بازگشت است. به بیان دیگر فرونشست یک سفره زیر زمینی، توانایی آن را برای نگه داری آب از بین میبرد و آن را به کانون ریزگردها تبدیل میکند. هم اکنون دشتهای جلال آباد ورامین، سیرجان و اصفهان دارای فرونشست بیش از ۳۰ سانتیمتر در سال هستند. برای درک بهتر از میزان بحرانی بودن این عدد کافی است بدانیم مطابق استانداردهای اتحادیه اروپا فرونشست ۷ سانتیمتر مرز بحران میباشد. در بخش بعدی در مورد علل به بار آمدن این وضعیت اسفبار بحث خواهیم کرد.
۲.چرا وضعیت آب بحرانی است؟
در بخش اول از این نوشتار به بررسی بیلان منابع آب کشور پرداخته شد و اشاره گردید که میانگین بارش سالانه بارش بین ۲۴۰ تا ۲۵۰ میلیمتر در سال میباشد. این رقم یک سوم میانگین جهانی است. فلات ایران در کمربندی واقع شده است که بیشتر مناطق خشک جهان در آن قرار دارند و از این رو کمآبی و خشکسالی یک واقعیت ذاتی هیدرولوژیکی میباشد.
برای درک بهتر روندی که ما را به این نقطه خطرناک رسانده است میبایست بیشتر حول مفهوم سازگاری اکولوژیکی کنکاش کنیم. به واقع تنوع اقلیمی نتیجه انتخاب طبیعی در فرآیند سازگاری با خواهشهای اکولوژیکی یک اکوسیستم است. یعنی کلیه جانداران یک اکوسیستم خشک و بیابانی (از انسان گرفته تا حیوانات و حشرات و نباتات) با واقعیت کم آبی سازگار شدهاند. برای نمونه درختانی که در کویر و مناطق خشک میرویند در برابر کم آبی بسیار مقاوم هستند. از نظر تاریخی نیز قسمت بزرگی از تمدن ایران در مناطق خشک و کمباران مرکز فلات ایران شکل گرفته است. از این رو آب عنصر استراتژیک در تاریخ تمدن ایران است و هم از این روست که ایرانیان به گواهی اسناد تاریخی، یکی از بهترین روشهای بهره برداری از منابع آب را در میان مردمان هم عصر خویش داشتهاند. از سازههای آبی شوشتر گرفته تا شاهکار قناتها در کویر یزد نشان از خرد مردمان ایران زمین در بهرهبرداری درست از آب دارد. مشکل آب در ایران از دهه ۴۰ شمسی شروع شد و امروز ما پیامدهایش را به عینه لمس میکنیم. جایی که ما توسعه بومی و سازگار با اقلیم خود را نادیه گرفتیم، بوم سامانههای چند هزارساله را نابود کرده و تقلید از دیگران را به نام توسعه آغاز کردیم. بدون توجه به توان زیست بوم سد زدیم و چاه حفر کردیم و با قطع جریان طبیعی رودخانهها در حوزه آبریز، روند کاهش کارایی سرزمین را رقم زدیم. اگر بخواهیم مهمترین علل بحران آب در کشور را ذکر کرد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
•چیدمان نامناسب توسعه: برنامههای توسعه کشور بدون توجه به اصول آمایش سرزمین تدوین شده است. بیشتر صنایع کشور بدون توجه به خواهشهای اکولوژیکی و بیشتر در مناطق نیمه خشک مرکز کشور مستقر شده و هم اکنون با مشکل شدید کمبود آب مواجه هستند. توزیع نامناسب صنایع و امکانات، توزیع نامناسب جمعیت را نیز در پی داشته و اکنون کلانشهرهای کشور با مشکل کم آبی مواجه هستند. به دلیل نظام نامناسب قیمتگذاری و نیز نادیده گرفتن مسئله کمبود آب در اسناد بالادستی کشور، مسئله آب در اولویت صنایع نبوده و ما شاهد رشد و گسترش صنایع آببر آن هم در مناطق کویری هستیم. به واقع طراحان برنامههای توسعه کشور هیچ توجهی به مسئله کم آبی ذاتی کشور نداشتهاند. حتی با وجود اینکه مسئله کم آبی اکنون دیگر از مرز هشدار گذشته و پیامدهای آن به وضوح قابل مشاهده است، کماکان سرمایهگذاری هنگفتی برای گسترش صنایع آببری همچون فولاد و پتروشیمی آن هم در مرکز کشور (که نسبت به دیگر مناطق از اقلیم خشکتری برخوردار است) صورت میگیرد. شاهد این مدعا سیاستهای ابلاغی برنامه ششم و نیز سند راهبردی ۲۰ ساله وزارت صنایع اینکه نه تنها کوچکترین توجهی به کم آبی ذاتی کشور نداشته است بلکه محور توسعه و اشتغال زایی را صنایع آببر و آلوده کنندهای همچون پتروشیمی، خودروسازی و فولاد قرار داده است.
•افراط در سدسازی: همزمان با رشد جمعیت در دهه۴۰ و شروع فرآیند گسترش صنایع،
تصمیمسازان کشور در یک خطای تاریخی با بیتوجهی به مسئله کم آبی کشور، به جای مدیریت تقاضا و مصرف آب، عرضه آب را از طریق مدیریت سازهای و بتنی در پیش گرفتند. نمود آن رشد سریع سازههای بتنی از جمله سد در چند دهه گذشته میباشد. هر چند گسترش شهرها و تمرکز بالای جمعیتی ساخت سد را اجتناب ناپذیر کرده است، اما این پدیده در کشور ما در چند دهه گذشته به شکل افراطی رشد کرده تا جایی که صدای وزیر نیرو را نیز درآورده است. بر پایه آمار شرکت مدیریت منابع آب ایران هم اکنون ۶۴۷ سد در کشور به مرحله بهره بردای رسیده و ۱۴۶ سد نیز در دست ساخت میباشد. چندی پیش وزیر نیرو با بیان این نکته که در سد سازی افراط شده است از خالی بودن نزدیک به ۴۰ درصد از ظرفیت سدهای کشور خبر داد. یعنی در حالی که با صرف هزینههای گزاف، ۷۶ میلیارد متر مکعب ظرفیت مخزنی ایجاد کرده و در حال گسترش آنیم که در بهترین حالت تنها ۴۶ میلیارد متر مکعب آب در پشت سدها جمع شده است. یعنی ۳۰ میلیارد متر مکعب ظرفیتی که با توجه به آینده اقلیم کشور میتوان گفت هیچ وقت پر نخواهد شد. مخالفان این پدیده معتقدند که علاوه بر تأثیرات مخرب اقلیمی، سدها باعث هدر رفت آب میشوند چرا که متوسط تبخیر در کشور ما بیشتر از میانگین جهانی است. هم اکنون سالانه بیش از ۵ میلیارد مترمکعب آب از پشت سدها تبخیر میشود. زمانی میتوان پی به بزرگی این عدد برد که بدانیم مصرف آب شرب کشور سالانه ۶ میلیارد متر مکعب است. یعنی رقمی برابر مصرف شرب تمامی کشور (که تأمین آن یکی از چالشهای دولت است) تنها در پشت سدها تبخیر میشود.
•پافشاری بر سیاست نادرست خودکفایی در محصولات کشاورزی: بدون تردید امنیت غذایی مهمترین وجه امنیت و زیربنای امنیت ملی است. سیاستگذاری حوزه کشاورزی (همچون میزان سطح زیرکشت، الگوی غالب کشت از نظر دیم یا آبی بودن و نوع محصولات) میبایست بر اساس توان اکولوژیکی هر ناحیه باشد. غالب کارشناسان سد سازی بیرویه برای پاسخ به افزایش سطح زیر کشت حوزه آبریز دریاچه ارومیه را یکی از عوامل اصلی بحران این دریاچه میدانند. بر پایه گفتههای معاون سازمان محیط زیست تنها در فاصله سالهای ۱۳۷۴ تا ۱۳۹۱ تعداد چاههای حفر شده در کشور با افزایش ۹۳ درصدی از ۳۵۰ هزار حلقه به ۶۵۰ هزار حلقه افزایش یافته است در حالی که میزان آب برداشت شده از این چاهها در این مدت تنها ۲۶ درصد افزایش یافته است. این به معنای آن است که علی رغم نبود آب برای بهرهبردای تنها فشار بر سفرههای زیر زمینی بیشتر شده است و نتیجه آن است که اکنون بیش از نیمی از دشتهای کشور دچار بحران شدهاند. الگوی کشت سنتی با توجه به اقلیم خشک کشور در بیشر مناطق به صورت دیم بوده است. تغییر این الگو بدون توجه به توان اکولوژیکی کشور باعث برداشت بیرویه آب از طریق احداث سدها و حفر چاههای بیشمار یکی از دلایل اصلی بروز بحران آب در کشور میباشد. بیش از ۸۸ میلیارد مترمکعب از منابع آبی کشور در بخش کشاورزی مصرف میشود یعنی نزدیک به ۹۱ درصد (شکل یک). این رقم در کشورهای توسعه یافته در حدود هفتاد درصد است. با این وجود به دلیل بهرهوری پایین و صدر رفت بالای آب در سیستم انتقال آب، ایران یکی از بزرگترین وارد کننده محصولات کشاورزی است.
دلایل مطرح شده فوق را میتوان مهمترین علل بحران آب برشمرد. در بخش سوم در مورد راهکارهای مقابله با این بحران بحث خواهد شد.
نظرات